سبقت جستنسِبقَت جُستَن پیشی جستن، پیش افتادن، جلو افتادن، پیشی گرفتن، تلاش کردن برای پیش افتادن ادامه... پیشی جستن، پیش افتادن، جلو افتادن، پیشی گرفتن، تلاش کردن برای پیش افتادن تصویر سبقت جستن فرهنگ فارسی عمید
سبقت جستن (چَ / چِ تَ زَ دَ) پیشی جستن. پیش افتادن خواستن: مروت نیست سبقت جستن از کوتاه پروازان وگرنه نامه ام پیش از کبوتر میتواند شد. صائب (از آنندراج) ادامه... پیشی جستن. پیش افتادن خواستن: مروت نیست سبقت جستن از کوتاه پروازان وگرنه نامه ام پیش از کبوتر میتواند شد. صائب (از آنندراج) لغت نامه دهخدا
سبقت جستن پیشی جستن، تقدم جویی کردن، تقدم جستن، سبق بردن، پیش افتادن، پیش دستی کردن ادامه... پیشی جستن، تقدم جویی کردن، تقدم جستن، سبق بردن، پیش افتادن، پیش دستی کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد